۲۴/۸/۸۶ دکتر رجبی و موضوع جلسه با وزیر تعاون



.در
۲۴/۸/۸۶  از دفتر دکتر محمد رجبی رئیس مؤسسه فرهنگی اکو آمادگی  برای شرکت در جلسه مشترک با عباسی وزیر تعاون اعلام کردند

 

 

 

دکتر رجبی در پی دریافت پیشنهاد طبیب زاده دایر بر تشکیل جلسه با عباسی وزیر تعاون ، آمادگی خود را اعلام کرد تا متعاقب آن موضوع تشکیل شرکت تعاونی چند منظوره بین المللی با شرکت اشخاص حقیقی و حقوقی داخل کشور و اشخاص حقیقی و حقوقی خارج کشور مورد بررسی و اتخاذ تصمیم قرار گیرد تا بستر اجرای پروژه فراملی مرکز تمدن جهان و پایتخت هنر با پشتوانه قوی مردمی و تشکل بین المللی ، ضمن  مشارکت اشخاص حقیقی و حقوقی ۸۷ کشور جهان از جمله فرهیختگان ، موزه ها ، سازمان های میراث فرهنگی ، گردشگری ، صنایع دستی ، هتل داران ، تورگردانان ، سرمایه گذاران ده کشور عضو سازمان همکاری های اقتصادی اکو صورت پذیرد .

طبیب زاده ضمن قدردانی از همت والای و فرهنگ دوست دکتر محمد رجبی اطلاع داد ، برحسب دعوت ساعاتی قبل از برقراری تلفن و در پی ارتباط حاجوی از همکاران نزدیک دکتر کاظمی ، از دفتر دکتر کاظمی مشاور وزیر تعاون و مدیر اجرائی طرح ملی بنیاد توسعه کارآفرینی و تعاون توسط نوبختی اطلاع داده و مقرر شده است تا ساعت ۱۱ صبح روز شنبه مورخ ۲۶ آبان ماه ( دو روز دیگر ) جلسه ای با طبیب زاده برگذار شود ، لذا قرار بر این شد تا طبیب زاده نتایج جلسه را متعاقبا به اطلاع دکتر رجبی جهت انجام اقدامات بعدی برساند .

لازم به ذکر است که حسب حمایت مدیریت پروژه فراملی مرکز تمدن جهان و پایتخت هنر از طرح ملی بنیاد توسعه کار آفرینی و تعاون ، لینک سایت مذکور در منوی اصلی و سمت راست صفحه اول سایت مرکز تمدن جهان و پایتخت هنر با نام ‍‍‍] طرح ملی بنیاد کار آفرینی ‍[ قرار گرفت تا کاربران بتوانند از اهداف و نظرات و برنامه های طرح مذکور ضمن استفاده از امکانات ثبت نام افراد آماده بکاراز مطالب سایت بر خور دار شوند .

 

موقع را مغتنم شمرده توجه کاربران را به مصاحبه دکتر محمد رجبی با خبرنگار  ایران که در صفحه شماره ۹ مورخ ۹/۸/۸۶ روز نامه به چاپ رسیده است جلب میکند ، شایان ذکر است که در این مصاحبه دکتر رجبی به سئوال خبرنگار در ارتباط با احداث پارک اکو اشار و پاسخ داده است :

 

                                                                                                    


 

 

 

 

 

 

 

 
 


امام علی(ع) در سخن حکیمانه ای فرصت های آدمی را تشبیه می کند به توده ابرهایی که به چشم برهم زدنی می گذرند و محو می شوند. بی تعارف زمان جارچی و جرس ندارد. خود باید بین خفتن و بیداری یکی را انتخاب کنی بلکه ملتی از دروازه های تعالی و ترقی بگذرد و حافظ فرصت های گرانبهایش باشد وگرنه برف است و آفتاب تموز. گفت وگو با دکتر محمد رجبی، مدیرکل مؤسسه فرهنگی اکو (ECI) دعوتمان می کند تا چشم هایمان را اندکی بشوییم و به راه آمده نگاه دوباره ای بیندازیم. این گفت و گو را با اندکی تلخیص از نشریه داخلی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی تقدیم می کنیم .

 
         
    *آقای دکتر ! کشورهای عضو اکو با چه ضرورتی همکاری با یکدیگر را پیش رو نهادند ؟
    ضرورت همکاری های منطقه ای که امروز قطب بندی های جدیدی را در جهان شکل داده، موجب تشکیل سازمان همکاری های اقتصادی با نام اختصاصی «اکو» شده است. در گذشته همکاری های منطقه ای محدودی میان سه کشور ترکیه، ایران و پاکستان وجود داشت که عراق نیز جزو آن بود اما عراق با کودتای عبدالکریم قاسم از این پیمان خارج شد. بعد از انقلاب اسلامی پیمان اقتصادی دیگری میان
۳ کشور ایران، پاکستان و ترکیه شکل گرفت که به اختصار «RCD» نامیده شد. با فروپاشی شوروی، اعضای جدیدی مرکب از افغانستان و ۶ کشور آذربایجان، تاجیکستان، ترکمنستان، ازبکستان، قزاقستان و قرقیزستان به این پیمان اضافه شدند و سازمان همکاری های اقتصادی (ECO) را تشکیل دادند. بعد از مدتی شورای عالی رئیسان این کشورها تصمیم گرفتند یک سازمان فرهنگی زیر نظر وزیران فرهنگی ۱۰ کشور مزبور تأسیس کنند که وظیفه آن ترویج فرهنگ همکاری های منطقه ای باشد. با این تصمیم مؤسسه فرهنگی اکو با نام اختصاری «ECI» شکل گرفت که تاکنون ۴ رئیس داشته و بنده نیز به عنوان پنجمین آنها در حال حاضر مسئولیت آن را برعهده دارم. رئیس این سازمان هر ۳ سال یک بار از میان اتباع یکی از کشورهای عضو تعیین می شود.

·          چند سال از شکل گیری این سازمان می گذرد؟

·     ۱۳ سال. در واقع این پیمان با پایمردی ایران و در دوره رئیس جمهور اسبق شکل گرفت. در آن زمان چند پیمان مهم و جدی برقرار شد اما متأسفانه به علت فقدان فعالیت لازم از سوی بخش های اجرایی و کارشناسی، در حالت رکود و فروپاشی قرار گرفت. یکی از این پیمان ها که در حال رکود باقی ماند، سازمان کشورهای حاشیه دریای خزر بود که در صورت توجه می توانست به افق های وسیعی دست پیدا کند. این پیمان به علت نداشتن تصمیم و ابهام های موجود درباره رژیم حقوقی دریای خزر و دیپلماسی ناکارآمد ما عملاً از هم پاشید، در حالی که ایران بعد از روسیه، دومین قدرت این پیمان بود. از طرفی به خاطر تمایل کشورهای حاشیه دریای خزر به فاصله گیری از روسیه، آنها ایران را به عنوان یک قدرت جاذب با نقش اول نگاه می کردند.

·     اما از آنجا که متأسفانه به علت حاکمیت طولانی فرهنگ و تبلیغات غرب بر اذهانمان عادت کرده ایم جهان خارج را تنها غرب بدانیم و تصوری از شرق به عنوان بخشی دیگر از جهان نداریم، در تمامی تعاملاتمان با مشرق زمین نوعی ناپایداری وجود دارد.

·     ما معمولاً زمانی به شرق رو می آوریم که غرب راهمان نمی دهد؛ اما به محض این که لبخندی تصنعی از غرب ببینیم، باز شرق را رها می کنیم. این رفتار در ساحت های مختلف اقتصادی، فرهنگی و سیاست خارجی ما قابل مشاهده است. شما نگاه کنید ما یک سال و نیم در کشور بااهمیتی مانند چین که قرارداد استراتژیک بالای ۷۰ میلیارد دلاری با ما بسته بود، سفیر نداشتیم، در حالی که تحلیلگران برجسته جهان گفته بودند با این پیمان عملاً خطر حمله نظامی به ایران کاهش یافت، زیرا این کشور برای چین اهمیت استراتژیک پیدا کرده است. توجه می کنید؟ بنده در آلمان بودم و می دیدم دانشجویان آلمانی چگونه با اشتیاق در کشورهای آسیای مرکزی درس می خواندند و به آلمان باز می گشتند؛ اما در ایران با وجود همجواری با این کشورها و این همه پشت کنکوری و داوطلبان ادامه تحصیلات تکمیلی، حرکتی دیده نمی شود. ما با فروش فرش زیر پایمان راهی اروپا، آمریکا، استرالیا و دیگر کشورهای بلوک غرب می شویم، در حالی که با وجود مزیت های بسیار تحصیلی در کشورهای اکو (بویژه حوزه شرقی آن) که هزینه تحصیل بسیار ارزان تر از ایران است، اعتنایی به این کشورها نداریم. در حوزه اقتصاد نیز به همین ترتیب، متأسفانه از دوردست ترین نقاط کالاوارد می کنیم در حالی که همان کالاها در مسافت بسیار نزدیک تر در کشورهای اکو وجود دارد، بویژه در زمینه محصولات دامی، کشاورزی، مواد خام و حتی برخی کالاهای صنعتی.

·     از دیدگاه شما علت مغفول ماندن شرق با توجه به قرابت های فرهنگی در چیست؟

·     اگر بخواهم در یک کلمه پاسخ شما را داده باشم، باید بگویم «غربزدگی». شما این حقیقت را دست کم نگیرید. من در جلسه ای بودم که مسئولان بلندپایه ای از شهر تهران در آنجا حضور داشتند و صحبت از دعوت شهرداران اکو به ایران بود. یکی از حضار دولتمرد با شجاعت و صراحت چیزی را بیان کرد که من فقط به حساب بی خبری ایشان گذاشتم. ایشان فرمودند: «ما اصلاً چه نیازی به کشورهای اکو داریم، بروید شهرداران اروپایی را دعوت کنید. کشورهای اکو به قدری عقب مانده اند که در بیشکک (پایتخت قرقیزستان) تیرهای چراغ برق را اره می کنند و زیر اجاق می گذارند.»

·     بنده همانجا کتابی به رئیس جلسه نشان دادم که حاوی تصاویر مختلفی از شهر بیشکک بود. ایشان که می دانستند بنده مدتی در آلمان بودم، پرسیدند اینجا برلین است؟ گفتم خیر! همانجایی است که می گویند تیر چراغ برق را اره می کنند!

·     البته امیدوارم اینها فقط توهم باشد و اصرار بر نزدیک نشدن ما به شرق و باقی ماندن در حوزه غرب به هر قیمتی نباشد؛ آن گونه که سردبیر و تحلیلگر یک روزنامه مثلاً روشنفکر و لیبرال در سرمقاله خود، رئیس جمهور را از نزدیکی به چین برحذر داشته بود و از دوری راه چین (!) گرفته تا قصه موش و گربه خوردن آنها برای «استدلال» خود کمک جسته بود تا ایران را به غرب ـ بگویید آمریکا ـ نزدیک تر جلوه دهد. با این وجود حتی اگر این گونه قضایا را حمل بر ناآگاهی محض کنیم، باید پرسید پس چرا به دنبال کسب آگاهی نیستیم؟ امروزه که دیگر اینترنت در اختیار همه است و با سهولت می توان اطلاعات زیادی درباره هر موضوعی کسب کرد.
    شما نگاه کنید، بزرگ ترین پایگاه فضایی جهان در قزاقستان قرار دارد. مهم ترین دانشگاه های تحقیقات تاریخی، باستان شناسی و برخی علوم انسانی نظیر حوزه های زبان شناسی در ازبکستان و تاجیکستان است. تاجیکستان فقط در رشته ادبیات فارسی
۱۷ گرایش دارد و قس علیهذا؛ ترکیه و پاکستان هم مثلاً بیشتر شناخته شده اند، در حالی که به اعتقاد اینجانب هنوز ظرفیت کامل علمی یا اقتصادی آنها را نمی شناسیم.

·     به لحاظ سرمایه گذاری نیز مزیت های زیادی برای سرمایه های خرد و کلان در کشورهای اکو وجود دارد. کارگر در آنجا ماهانه ۳۰ دلار می گیرد. این کشورها زمین های کشاورزی بسیار حاصلخیزی دارند و حاضرند با نازل ترین شرایط در اختیار سرمایه گذار خارجی بویژه ایرانی ها قرار دهند. از همه مهم تر کارخانه های زیادی هست که با فروپاشی شوروی تعطیل شده اند و اینک با بهترین شرایط به سرمایه گذاران خارجی واگذار می کنند. سرمایه گذاران خارجی نیز تا آنجایی که از غربی ها بودند به احیای این کارخانه ها نپرداختند تا این کشورها بار دیگر سر بلند نکنند. به همین خاطر آنها مجبور شدند برخی از کارخانه های خود را بفروشند. متأسفانه ما با وجود مقرون به صرفه بودن، آنها را خریداری نکردیم اما چین و هند به میزان فراوانی خریدند و این یکی از دلایل جهش اقتصادی ۲ کشور ترکیه و پاکستان است که غالباً در تحلیل ها ذکر نمی شود. بالطبع متخصصان زیادی از این کشورها نیز بیکار شده بودند که ابتدا گروه گروه به ایران آمدند اما چون به جز عده بسیار قلیلی از آنها را جذب نکردیم، عموماً جذب اروپا، آمریکا، چین و هند شدند، در حالی که این کشورها قرابت تاریخی، دینی، فرهنگی و زبانی با ما دارند. تاجیکستان، افغانستان و بخش جنوبی ازبکستان به زبان فارسی صحبت می کنند و بقیه هم ترک زبان هستند. از این حیث برادران آذری زبان ما برای تعامل فرهنگی و اقتصادی با این کشورها مشکلی ندارند.

·     شما اگر خاطرتان باشد بعد از فروپاشی شوروی، اهالی این کشورها به ایران می آمدند و بسیاری از اجناس ایرانی را می خریدند. موضوع این نبود که هیچ یک از آن کالاها در آن کشورها وجود نداشت؛ آنها دوست داشتند از ایران چیزی بخرند، درست مانند خریدهای ما از اماکن متبرکه.

·     متأسفانه تحلیل های غلط ناشی از سیطره تبلیغات غرب نگذاشت این تعاملات فرهنگی و اقتصادی پا بگیرد. سخت گیری ها و آزارهای زیادی علیه آنها اعمال شد ولی باز هم با وجود مزاحمت های گمرکی در ورود و خروج آنان، علاقه مند به ایران بودند. آخر سر هم برای این که پای مردم این کشورها را از ایران قطع کنند، از اهرمی استفاده شد که برای تحریک عوام الناس دست اندرکار امور، مناسب بود. گفتند برخی از خانم های اتباع این کشور ایدز دارند، درحالی که ایدز هرگز به شوروی نرسیده بود!

·     در شهرهایی هم گروهی را واداشتند که در هتل های آنها را تیغه کنند و بالاخره ما موفق شدیم با یک سری تمهیدات دولتی، ملی و مذهبی، پای اهالی کشورهای جدید عضو اکو را از ایران قطع کنیم، همان طور که صدها هزار زائر پاکستانی را سال ها پشت در کنسولگری هایمان نگاه می داریم که مبادا میان آنها گدا و قاچاقچی هم باشد!

·     من همان زمان و در سال های اول فروپاشی شوروی آنجا بودم و مشاهده کردم که در مغازه ها همه چیز رنگ ایرانی دارد و کالای ایرانی با افتخار در فروشگاه ها عرضه می شود اما زمانی که موفق شدیم پایشان را به دلایل واهی قطع کنیم، ترکیه و رژیم صهیونیستی و آمریکا و اروپا آنجا را پر از کالاکردند و تبلیغات شدیدی علیه ما شروع شد. البته خودمان به اندازه لازم بر ضد خودمان تبلیغ کرده بودیم ولی بمباران غربی ها و همپیمانان آنها علیه گرایش مردم به ایران، جریان را به حد کفایت رسانید.

·          این موضوع به غالب شدن یک نوع نگاه امنیتی برنمی گردد؟

·     این وجه خاص نیز البته وجود داشت ولی چنانکه گفتم موارد دیگری هم مطرح بود؛ مثلاً ترساندن از ایدز، در حالی که آن زمان ایدز منحصر به آمریکا و اروپا بود. از عامل فحشا که مذهبی ها و روحانیون ما را تحریک می کند گرفته تا عامل گرانی کالابر اثر خریدهای خارجی ها که تهیدستان را برمی آشوبد، اما موارد امنیتی به راستی مضحک بود؛ انگ جاسوسی زدن به کسانی که نتوانستند قدرت بزرگ خود را حفظ کنند از آن حرف ها بود! به هر حال از بسیاری عوامل مختلف سیاسی، روانی، فرهنگی، دینی و اقتصادی استفاده شد تا این موفقیت به وجود آید که آنها دیگر به ایران سفر نکنند و ما همچنان در انتظار ورود چشم آبی های اروپایی و آمریکایی خسیس باقی بمانیم.

·     اما فعلاً اتفاق جدیدی که افتاده این است که آمریکا با توطئه انقلاب های مخملی در برخی از کشورهای شوروی سابق به حیثیت و اعتبار خود و متحدانش نظیر اسرائیل ضربه زده است. در کشورهایی نظیر اوکراین که آمریکا نتوانست انقلاب مخملی راه بیندازد، نه تنها نظیر افغانستان و عراق بهبودی در وضع مردم حاصل نشده بلکه یک نوع آشفتگی اقتصادی، اجتماعی و سیاسی بی سابقه پدید آمده که نهایتاً مردم و حتی دولت ها را به آمریکا بدبین ساخته است. شما می بینید که دولت ازبکستان تمامی امکاناتی را که به آمریکا داده بود، با پرداخت خسارت پس گرفت و آنها را از خاک خود بیرون راند. طبعاً این کشورها دوباره به سمت شرق و ایران آمده اند و اگر این فرصت طلایی را از دست بدهیم، معلوم نیست کی دوباره به دست خواهد آمد. تولد پیمان نیرومند «شانگهای» نشانه این سمت گیری جدید است و ما باید این تحولات را بسیار جدی بگیریم. البته تأکید بنده روی بخش خصوصی در تمامی حوزه های اقتصادی، فرهنگی، فنی و تخصصی است. از طرفی شعار دولت ما هم نگاه به شرق است اما باید عملاً به این شعار جامه عمل پوشاند. چرا ما در کشورهای اروپایی نظیر آلمان نزدیک به ۶۰ نفر پرسنل در سفارت داریم در حالی که این رقم در تاجیکستان، ازبکستان و… در حد انگشتان دست است.

·          شاید دلیلش همان استیلای زرق و برق غرب باشد.

·     اتحاد شوروی پیش از انقلاب، سفارتخانه عظیمی با ۳۰۰ نفر پرسنل در ایران داشت. مگر ایران برای شوروی چه داشت؟ فقط اهمیت استراتژیک منطقه ای! سفارتخانه های انگلیس و آمریکا و برخی کشورهای دیگر هم کمتر از آنها نبودند، به خاطر منافع بسیاری که در دسترس آنها بود.

·     ۱۳ سال از شروع به کار مؤسسه فرهنگی اکو می گذرد. می خواهم قدری به دستاوردهای این سازمان اشاره کنید. آیا این دستاوردها برای شما قانع کننده است؟

·     وقتی اکو اقتصادی چندان محوریت توجه نداشته باشد، بالطبع اکو فرهنگی نیز چنین است. شما می دانید چند صباحی نیست که از تشکیل پیمان شانگهای می گذرد اما به خاطر این که محور این پیمان، چین است در این چند صباح شاهد پیشرفت شایان این پیمان در حوزه های اقتصادی، فرهنگی و سیاسی هستیم. اخیراً مانور نظامی آن را اجرا کردند و من هم برای نخستین جشنواره فیلم کشورهای عضو پیمان شانگهای به قرقیزستان دعوت شده ام. متأسفانه در اکو که مرکز و محور آن در ایران است، شاهد چنین سرعتی نبوده ایم. آنچه به نام سازمان فرهنگی اکو به وجود آمده هدفش این بوده است که کشورهای عضو را ترغیب کند تا به عنوان «یک مجموعه واحد» در عرصه جهانی وارد تعاملات فرهنگی، سیاسی و اقتصادی شوند؛ مجموعه ای مسلمان که ۳۸۰ میلیون نفر جمعیت دارد با چند کشور اتمی و بالاترین ذخایر انرژی. از یک طرف به اروپا و از طرفی به آسیای دور و آب های گرم متصل است و می تواند به عنوان چهارمین یا پنجمین قدرت جهان قد علم کند.

·     به نظر نمی رسد این ساختمان کوچک، تناسبی با مأموریت های شما در این مؤسسه داشته باشد.

·     در شروع کار، این ساختمان کوچک را که متعلق به وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی بود به ما واگذار کردند تا بعداً ساختمان مناسب تری تدارک ببینند که ظرفیت تشکیلات پیش بینی شده در چارت سازمانی محقق شود. متأسفانه پس از گذشت ۱۳ سال این وعده هنوز محقق نشده است و وزارتخانه هم به ساختمان کنونی نیاز دارد.

·     یک سال هم شده که بنده تلاش می کنم و همه مقام های ذیربط را مورد خطاب قرار داده ام. اخیراً دستوری صادر شده که یک واحد آپارتمان ۹۰ متری به ما واگذار شود، در صورتی که این آپارتمان، یک پنجم ساختمان کوچک فعلی است. اینها همه در حالی است که خوشبختانه این همه ساختمان دولتی با پیشنهاد رئیس جمهور مبنی بر خروج برخی دستگاه ها از پایتخت خالی شده است و مسئولان می توانند نه ملکیت که استفاده یکی از این ساختمان ها را به مؤسسه فرهنگی اکو واگذار کنند.

·     به نظر می رسد مؤسسه به فعالیت های اطلاع رسانی خوبی هم نیاز داشته باشد.

·     ما برای این که بتوانیم دست کم فعالیت لازم برای ترویج همکاری های منطقه ای را (در گام نخست درون کشورهای عضو و در مرحله بعدی در صحنه های جهانی) انجام دهیم، اطلاع رسانی را در قالب انتشار مجله های ماهانه ای به زبان های فارسی، انگلیسی، اردو، روسی و ترکی و تأسیس خبرگزاری اکو و شبکه ماهواره ای اکونیوز در دست اقدام داریم و موافقت دولت میزبان برای پرداخت ۲ میلیارد تومان از سوی وزیر فرهنگ و ارشاد اسلامی در اسلام آباد اعلام شد اما هنوز کوشش ها برای دریافت آن به جایی نرسیده است.

·     تنها وزارت خارجه در پاسخ به درخواست یکصد میلیون تومان (۷۰ میلیون تومان وام و ۳۰ میلیون تومان کمک) برای انتشار نشریه، با پرداخت ۳۰ میلیون تومان موافقت و آن را پرداخت کردند اما شما می دانید انتشار نشریه ای چند زبانه با این بودجه محدود آن هم با استانداردهای بین المللی ممکن نیست.
    البته در صورت حمایت و تأمین اعتبار لازم بتدریج می توان از طریق نشر آگهی شرکت های تجاری
۱۰ کشور اکو برای نشریه درآمدزایی کرد و به خودکفایی رسید.

·     گویا تأسیس پارک اکو از پیشنهادهای شما بوده است؟
    تأسیس پارک اکو در پایتخت های کشورهای عضو از جمله پیشنهادهای ما در اجلاس اسلام آباد بود. اسلام آباد و تهران و کابل آن را پذیرفته اند. اخیراً تاجیکستان نیز استقبال کرد، سفری هم به قرقیزستان داشتیم که در آنجا هم از این پیشنهاد استقبال شد.

·     پارک اکو در کدام نقطه تهران ساخته می شود؟
    در اراضی عباس آباد مطالعات مربوط به تأسیس این پارک آغاز شده است و مراحل نهایی خود را طی می کند. در این پارک، رستوران غذاهای سنتی، بازارچه صنایع دستی، گالری، کتابخانه، سالن فیلم و موسیقی سنتی و یک آژانس توریستی، مردم را با منطقه اکو آشنا می کند. پیشنهاد کرده ایم دفتر نمایندگی ما نیز در کشورهای عضو دایر شود. پاکستان و قرقیزستان با این موضوع موافقت کرده اند و تاجیکستان هم در دست بررسی دارد. راه اندازی فروشگاه هایی به نام «اکوشاپ» نیز در تاجیکستان مورد موافقت قرار گرفته است که کالاهای فرهنگی کشورهای عضو بویژه کتاب را عرضه خواهد کرد. ما در اجلاس اسلام آباد، نوروز را به عنوان روز ملی اکو و هفته اول نوروز را به عنوان هفته اکو به تصویب رساندیم و قرار شد هر سال در این یک هفته در تاجیکستان، نمایشگاه بزرگ کتاب اکو را برگزار کنیم. در قرقیزستان نیز مقدمات برگزاری جشنواره سینمایی اکو فراهم شده، در آذربایجان هم در سفر آینده پیشنهاد برگزاری جشنواره موسیقی اکو را خواهم داد و به همین ترتیب در کشورهای دیگر. توجه کنید که هزینه برگزاری این طرح ها برعهده کشورهای عضو است، ما به هر حال دنبال طرح هایی هستیم که هزینه بر نباشد. هدف ما این است که کشورهای عضو در قدم اول با یکدیگر بیشتر در ارتباط قرار گیرند و توریسم منطقه ای رونق پیدا کند. این جریان خود به خود تبادلات دانشجویی و دانشگاهی، هنری، فرهنگی وحتی اقتصادی را رونق خواهد بخشید؛ همان طور که گفتم تحصیل در دانشگاه های معتبر بسیاری از این کشورها که حتی دانشجویان اروپایی زیادی را جذب کرده اند، بسیار ارزان تر از داخل ایران است و هزینه زندگی به طور متوسط یک سوم و گاهی یک چهارم ایران برآورد می شود. سرمایه های خرد ایرانی ها که قریب یکصد هزار دلار باشد، در این کشورها می تواند بسیار کارساز باشد. علاوه بر ارزانی زمین و امکانات لازم، کارگر با حقوق ناچیز و مهندس با حقوق یکصد دلار شرایط ایده آلی را برای سرمایه گذاری فراهم می سازد. عموم مردم منطقه هم به ایرانی ها علاقه دارند و همکاری با آنها را در اولویت قرار می دهند… تا چه پیش آید و خدا چه خواهد.
    

 

 

 

 

 

 

 

دیدگاه‌تان را بنویسید: