ياد و خاطره اي از مرحوم اشرف الملوك معينيان ( طبيب زاده ) رحمت الله عليه را بدان جهت مي آورد كه نكته ، نكنه هاي آن مورد توجه جوانان و سازندگان قرار گيرد و از لابلای كلماتش ، درس هائي از زندگي ، استقامت ، همدلی ، عشق و مجبت ، فداكاري و استحکام كيان خانواده را رهنمودي براي خويش قرار دهند و آموزش بگيرند ، باشد كه همه جوانان و همه خدمتگذاران و همه پدر و مادر ها با اتكال به پروردگار و متكي به نيروي خدائي كه در وجود همگان بوديعت نهاده شده است ، منشاء اثر و مفيد گردند و باشد كه فرزندان ، عروس خانم ها ، داماد ، نوه ها و نتيجه ها ياد عاشق از دست رفته شوند و در لوي تعهد و وفاي بعهد با همديگر صميمي ، مهربان و با محبت ترشوند و در لحظات زندگي از پشتگرمي و حمايت همديگر لحظه اي غفلت نكنند و ارزش همديگر به بهائي ناچيز هدر ندهند و ……. ان شا الله
مرغ حق , مستی مکن , بیدار شو , مهتاب سیمین فام رفت
ای هزار کوهساران , نغمه بس , خاموش شو , خورشید عالم تاب رفت
تا ندا آمد, که خورشید حقیقت, رخت بست , مادر مهر زمان , از هوش رفت
کوه هیبت , زار زد , فریاد زد , زانو زد و از حال رفت
سرو آزادی خمید , قامت شکست , همچون هلال ماه شد
سرو خم شد , کوس رحلت , گردنش انداخت و برطبل زد , با اشک رفت
ناله ی طبل عزا , تا دشت , تا افلاک رفت , گل تا شنید پژمرد و مرد
پروانه هم, چون شمع روشن , آب شد, جان سوخت و همچون شهاب برباد رفت
عندلیبان , داغ بر دل , سینه چاکان , جامه از تن میدرند
چون که گل , در فصل گل , پرپر شد و در خاک رفت
شکوه ها دارد , گل و ریحان و بلبل , با فلک , از این غروب در صبح زود
ای پرستوی مهاجر ,وای بر ما,شحنه بستان,چرا در خواب بی هنگام رفت
در طواف کعبه ی اسطوره ها , گردد به دور خود زمین
کعبه ی نام آوران و معبد اسطوره ها شد مرقد آنکس که رفت
مجيد پوراحمدي ( مهاجر )