۸۸/۱/۱۹ یوسف پیامبر علیه السلام و مومیائی آنخ آمون

<

نمایش پیکر مومیائس توت آنخ آمون بمناسبت نمایش سریال حضرت یوسف ( ع ) پیامبر از شبه ۱ سیمای جمهوری اسلامی ایران


 

 

نمایش پیکر مومیایی توت‌آنخ‌آمون

 

نمایش پیکر مومیایی توت‌آنخ‌آمون برای نخستین بار



پیکر مومیایی توت‌آنخ‌آمون، سرشناس ترین فرعون مصر، برای اولین بار در مجتمع مقبره های دره پادشاهان به نمایش گذاشته است



این جابجایی ۸۵ سال پس از آن صورت می گیرد که هاوارد کارتر باستان شناس بریتانیایی مقبره وی را کشف کرد



 اعتقاد بر آن است که از آن زمان تنها حدود ۵۰ نفر چهره او را دیده‌اند هرچند تابوت او در معرض دید هزاران نفر قرار داشته است



 بعد پارچه هایی که پیکر با آن پوشانده شده بود برداشته شد تا بدن سیاه پادشاه ظاهر شود



 پیکر توت‌آنخ‌آمون سپس در یک محفظه ویژه که دما و رطوبت آن به دقت کنترل می شود قرار داده شد



 این محفظه از بدن در مقابل آثار ناشی از حضور روزانه ۳۵۰ بازدید کننده در روز محافظت می کند



 مقبره سنگی که برای سه هزار سال آرامگاه توت‌آنخ‌آمون بوده است اکنون خالی است



چهره تجسمی از توت‌آنخ‌آمون که با اسکن از مومیایی او بدست آمده













کار حفاری می بایست متوقف می شد . ” جرج هربرت ” و پنجمین لرد خانواده ” کارناروون ” طی سرمایه گذاری ۲۵ هزار پوندی خود ( معادل نیم میلیون دلار کنونی ) که ظرف شش سال در اختیار باستانشناسی به نام ” هاوارد کارتر ” قرار داده بودند، به جز ۱۳ کوزه مرمر سفید چیز دیگری در دره شاهان نیافتند. اکنون تابستان سال ۱۹۲۲ ، این اشراف زاده ناخرسند به این نتیجه رسیده بود که می بایست رویای گور گمشده ” توت انخ آمون ” را به کنار نهد .

 



اما کارتر مصمم بود به کار خود ادامه دهد . این باستانشناس با شکست کامل آرزوی دیرینه اش مواجه بود،از اینرو شجاعانه اعلام داشت که کار را به هزینه خود ادامه خواهد داد . با توجه به وضعیت مالی کارتر که نشان دهنده تو خالی بودن عهد وسوگند وی بود ، لرد کارناروون تحت تاثیر عزم دوست خود، با اکراه موافقت نمود که فقط یک سال دیگر هزینه کاوش را تقبل کند .

کارتر دراعتقاد خود به این مسئله که مقبره محل دفن ” توت انخ آمون ” در ” دره شاهان” دست نخورده می باشد عملا تنها بود . در سال ۱۹۲۲ پافشاری او در جستجوهایش ، سبب ریشخند و استهزاء برخی از همکارانش گردیده بود . علاقه او به کشف این گور ۱۵ سال پیش در سال ۱۹۰۷ برانگیخته شد و این زمانی بود که یک حقوقدان ثروتمند امریکایی به نام  ” تئودوردیویس ” که در زمان بازنشستگی خویش به باستانشناسی روی آورده بود ، به حفره کوچکی برخورد که قطعاتی از حلقه های گل ، خرده های نان و کوزه های شراب درآن موجود بود و بر روی برخی از اشیاء ،  مهرسلطنتی ” توت انخ آمون ” وجود داشت .

همانگونه که بررسیهای بعدی نشان داد ، این اشیاء عتیقه فی الواقع پس مانده های مراسم خاکسپاری آن فرعون بودند اما ” دیویس ” ادعا می کرد که محل گور را پیدا کرده است ولی ” کارتر ” این ادعا را رد می کرد . کشف مهرهای ” توت انخ آمون” ، کارتر را به این فکر انداخت که آرامگاه این فرعون جوان در محدوده مثلثی دو نیم هکتاری که محل حفاری ” دیویس ” بود قرار دارد ، یعنی همان محدوده در برگیرنده گورهای  سه فرعون دیگر به نامهای ” رامسس دوم”، “مرنپتاه” و” رامسس ششم ” . تصمیم او به حفاری دراین محدوده ، نشان دهنده عزم و لجاجت و یکدندگی او بود.
آنگاه صبح هیجان انگیز ۴ نوامبر سال ۱۹۲۲ فرا رسید . همزمان با آخرین حفاری ” کارتر ” در جایی که توده سنگهای مربوط به مقبره ” رامسس ششم” برروی هم انباشته شده بود ، سکوت عجیبی حکمفرما بود. کار گران او پله ای را که در قاعده یک سنگ تراشیده شده بود کشف نموده بودند و منتظر ورود او بودند . کارتر دستور داد که که به فوریت کار حفاری ادامه یابد ، و خود با هیجان به تماشای پدیدار شدن پلکان ایستاد . شانزده پله به یک گذرگاه زیر زمینی حفاری شده در درون تخته سنگها راه می برد که مملو از قلوه سنگ بود . این گذرگاه ۲۷ فوت طول داشت و پاکسازی آن چندین روز طول کشید.


هنگامی که دهلیز تمیز شد ، ” کارتر ” خود را مقابل دری یافت که توسط تخته سنگهای بزرگ مسدود شده بود . بر روی این در، مهر و نشان گور سلطنتی مبوط به ” دره شاهان ” وجود داشت . او با قلبی تپنده متوجه شد که “در” مزبور در ایام باستان ، گشوده شده و مجددا مهر و موم گشته است . او بعدها نوشت ” شک و تردیدهای ناشی از ناکامیهای گذشته ،بدنم را به لرزه درآورده بود” آیا این واقعا یک گورسلطنتی است؟ آیا او بالاخره گور ” توت انخ آمون ” را کشف کرده بود ؟ آیا این گور هم توسط غارتگران عهد باستان از محتویات خود خالی شده بود؟ برای یافتن پاسخ این سوالات باید دو هفته دیگر صبر می کرد تا حامی مالی او که در انگلستان به سر می برد به وی بپیوندد . در هر صورت او دستور داد تا مجددا دهلیز و پلکان را از سنگ پرکرده و بر روی آن تخته سنگهایی قرار دادند که مبادا دزدان، این دو مرد را ازآرزوی دیرینه شان که همانا گشودن درگور بدست خود آنها بود محروم سازند .
” دره شاهان ” دهها سال بود که مورد توجه باستان شناسان قرار داشت . اگر چه این منطقه بسیار گرم و خشک و خالی از هر موجود زنده بود، اما به خاطر تاریخچه پر از بیم و ترس آن ، اذهان را به خود مجذوب می ساخت . در این مکان متروک ، در میان تپه های سنگی آنسوی ” تبس ” ، ۲۸ فرعون قدرتمند در گورهای عمیقی خفته بودند که هم جنبه خانه را داشت و هم جنبه قبر ، زیرا این گورها مملو از تجملات و لذایذ زندگی بود . این محلهای دفن ، جایگاه سحر وجلال خیره کننده ای بودند . در طی ۴۲۰ سالی که که این دره آرامگاه اجساد شاهان شده بود جمعی متشکل از کارگران و هنرمندان فعال مشغول حجاری وتزئین گورهای سلطنتی بودند و از پی خود اسناد و مدارک باور نکردنی از نقاط قوت و ضعفی بر جای گذاشته اند که این دره را نه فقط برای مردگان بلکه برای زندگان نیز قابل توجه ساخت .

بدلیل پرت افتادگی این منطقه که به ” دره پادشاهان” شهرت یافت ، بنظر می رسید محلی مصون از دزدان گورها ، و محل بی عیب ونقصی برای تدفین خانوادهای سلطنتی باشد ” توتموس اول” (۱۴۹۲_ ۱۵۰۴ قبل از میلاد) اولین فرعونی که در این مکان دفن شد، این محل را بدین دلیل آرامگاه ابدی خود انتخاب کرد که تا آن زمان بندرت آرامگاه سلطنتی در مصر وجود داشت که مورد دستبرد و غارت دزدان قرار نگرفته باشد ” منجمله اهرام “. او با زیر پا گذاشتن آداب ورسوم ، دستور داد تا گور او کاملا از سنگ تراشیده شود. دفن جسد مومیایی شده وی در این دره ، الگویی شد که سه سلسله اصیل هجدهم، نوزدهم و بیستم آن را دنبال کردند . اما درآن زمان نیز گورهایی که کاملا در دل سنگها پنهان شده بودند طمعه دزدان می شدند. و در ایام کارتر نیز ، باستان شناسان به دنبال دزدان این دوره در پی پس مانده ها افتادند . بیش از ۵۰ گروه در طول ۱۰۰ سال ، این دره را از آثارآن خالی کردند . بین سالهای ۱۹۰۲ و ۱۹۰۴ وکیل سابق و حفار کنونی ” تئودور دیویس ” دست کم ۳۰ گور را یافت که جملگی مورد غارت قرار گرفته بودند . ” دیویس ” در سال ۱۹۱۲ گفت ” خوف آن دارم دره شاهان ، اکنون تهی از هر چیزی باشد “.



با ورود ” لرد کارناروون” ، دخترش ” لیدی اولین”، و دوستانشان “آرتور کلندر” به محل حفاریهای کارتر ، او دستورداد تا گذرگاه را پاکسازی کنند و سپس در بعد از ظهر ۲۶ نوامبر ، اسکنه خود را بدست گرفت و در حالیکه دوستانش به او خیره شده بودند ، در تاریکی گذرگاه ، به ایجاد حفره ای درفوقانی ترین قسمت بلوکهایی که بر سر راه قرار داده شده بودند پرداخت . او مینویسد ” با دستانی لرزان ، شکاف باریکی در گوشه فوقانی سمت چپ ایجاد کردم .”

” کارتر شمع را در داخل حفره نمود و به تماشای درون اتاق پرداخت . او میگوید  ” وقتی چشمانم به تاریکی عادت کرد ، به تدریج قادر شدم محتویات اتاق را ببینم  ، حیوانات عجیب و غریب ، مجسمه ها ، طلا که درخشش آن همه جا را فرا گرفته بود . برای لحظه ای که برای دیگران طول کشید از حیرت وتعجب گنگ شدم . ” لرد کارناروون” با اضطراب از من پرسید : چیزی می بینی ؟ ” ومن تنها کلماتی را که توانستم بر زبان بیاورم اینها بود ” بله چیزهای خیلی عالی “.

کارتر با اکراه خود را عقب کشید و سوراخ را بزرگتر کرد تا همگی بتوانند آن صحنه را تماشا کنند . پیش روی آنها یک ردیف از اشیای سلطنتی درخشنده و نفیس وجود داشت که به مدت بیش از ۳۰۰۰ سال دست نخورده باقی مانده بودند و از کف زمین تا سقف آن اتاق کوچک را پر کرده بود.


کارتر در نوشته های خود می گوید که پس از مدتی تماشای اشیای درون پیش اتاق ، آنها به دقت گذرگاه را مهر وموم کرده تا طبق قرار قبلی ، در تاریخ دیگری با حضور مقامات مصر آن را رسما بگشایند . مدارکی که بعدا به دست آمد نشان می دهند که تیم کارتر بر خلاف قرارهای قبلی با ” بنگاه اشیاء عتیقه مصر ” آن شب را در داخل گور گذراندند و مسرور از از کشف خود به شادمانی و سرور پرداختند .
همزمان با آشکار نمودن رازهای ۳۲۴۵ ساله آن اتاقها توسط کارتر ، توجه او معطوف به سه نیمکت بود که یکسوی اتاق کوچک را به خود اختصاص داده بودند . بر روی این نیمکتهای طلایی از اشکال حجاری شده حیوانات هیولا مانندی  دیده می شد . او می نویسد ” این حیوانات غریب که سرهایشان سایه های عجیبی را بر روی دیوار پشت سر ما انداخته بودند ، موجب ترس ووحشت می شدند بر روی این نیمکتها گنجینه هایی قرار داشت: گلدانهایی از مرمر سفید ، صندوقهای حجاری شده و کوزه های عطر ، میزهای بازی ساخته شده از عاج و آبنوس ، و یک تخت سلطنتی زیبای حجاری شده . کارتر که به هر سو نگاه می کرد ، اشیای گرانبهایی را مشاهده می کرد که بدون هیچ دقتی جابه جا شده بودند ، این کار احتمالا از سوی سارقانی صورت گرفته بود که اند ک زمانی پس از دفن ” توت انخ آمون ” وارد انجا شده بودند . در گوشه ای از اتاق ، ارابه های جنگی وجود داشت که اجزاء آن از هم جدا شده بودند . چارچوبهای چوبی این ارابه ها از طلا بودند و با سنگهای قیمتی تزیین گشته بود .
در زیر یکی از نیمکتها، کارتر حفره کوچکی را مشاهده کرد که دلیل دیگری بود  بر دزدیهای صورت گرفته از گور, این حفره به اتاق دیگر راه می برد . این اتاق که اتاق ضمیمه نامیده می شد ، مملو از اشیاء گرانبها بود بنحوی که حتی یک سانت فضای خالی درآن باقی نمانده بود . با نگاهی گذرا، کارتر متوجه کشتیهای سنگی ، جعبه های مزین و صندلیهای انباشته شده روی هم گردید .

تختها وچهارپایه های طلاکوب در تمام اتاق ها به حالت پراکنده به چشم می خوردند. در داخل سبدهای ساخته شده از” نی ” هنوز میوه و نان وجود داشت که برای استفاده فرعون در جهان دیگر بودند . در داخل بیش از ۵۰ صندوق که برخی با تصاویر آداب ورسوم ، جنگ ، و تصاویر خانوادگی مزین شده بودند این اقلام وجود داشتند : کتان ، وسایل آرایش ، زیور آلات وحلقه . در میان وسایل متعلق به این پادشاه جوان، دسته مویی متعلق به مادربزرگ او ، ملکه “تیه ”  دیده می شد که احتمالا ” توت انخ آمون ” آنرا بعنوان یادگاری ازعلاقه فراوانش به او نگهداری کرده بود . مصنوعات گیج کننده صنعتگران کماکان نظرها را به خود جلب می کرد ، منجمله ۳۵ کشتی مدل که برخی بادبانهای خود را نیز برافراشته بودند گویی در شرف حرکت هستند . برخی از این کشتیها جنبه آداب ورسوم داشتند و بطور نمادین بیانگر سفر دریایی مردگان به جهان دیگر بود . برخی دیگر کرجیهایی بودند مخصوص عبوراز رودخانه واز جنس چوب رنگ آمیزی شده بود.خیره کننده ترین اشیاء موجود در اتاقها ، یک جفت مجسمه چوبی هم اندازه انسان بود که وظیفه مراقبت از پادشاه را داشتند.



کارترو دیگران داخل اتاق کوچکی که درآن به محل دفن جسد متصل بود ، با معبد  زراندودی برخورد کردند که در چهار گوشه آن ، پیکره های حجاری شده و طلایی چهارالهه نگهبان به چشم می خورد . در داخل اتاق ، محفظه سایبان گونه ” توت انخ آمون ” قرار داشت و تا سالها بعد که گور پاکسازی شد ،آنرا نگشودند . در داخل اتاق ، چهارمحفظه استوانه ای شکل بود که اندامهای داخلی بدن پادشاه درآن قرار داشت. در داخل این چهار محفظه ، چهار تابوت طلایی قرار داشتند که هر یک قسمتی از اعضای درونی فرعون را در خود جای داده بودند : جگر، ششها، روده ها و غیره … . کارترحضور خود را در گور مانند حضور یک آدم فضول در میان گرد وغبار زمان توصیف کرد.

 

کارتر غرق در کار دسته بندی اشیاء نفیسی شد که مستلزم بالا ترین دقت و تدبیر بودند. مسئله پیچیده در کار،وضعیت بهم ریخته اشیاء داخل گور بود که حاصل دست کم دونوبت دزدی وتلاشهای شتابزده مسئولان گذشته این گور در سروسامان دادن به این اوضاع بود. حتی در بررسیهای مقدماتی نیز مشخص گردید که بسیاری ازاین مصنوعات به مرحله اضمحلال رسیده اند . یک صندلی که ظاهرا در وضعیت خوبی بود، با کوچک ترین تماس از بین می رفت و به خاک تبدیل می شد .
طی چند هفته بعد، ” دره شاهان ” شبیه به کندوی زنبور پر از جنب وجوش بود : مواد حفاظت کننده و بسته بندی آورده شدند ، آزمایشگاهها و تاریک خانه هایی بر پا شدند ، انبارهایی آماده گشتند ، وپاسدار خانه هایی راه اندازی شد. همزمان کارتر ازمتخصصان مشهور جهان مساعدت طلبید، منجمله کارشناسانی در زمینه های حفظ ونگهداری اشیاء عتیقه ، دانشمندان متون عهد باستان ، ونقشه کشها و فهرست برداران. مهمترین کارشناس عکاس باستانشناسی به نام ” هری برتون “بود که به خرج موزه”  مترو پلیتن نیویورک”از کلیه اشیا در جای اصلی آنها به هنگام کشف، و سپس به هنگام نقل وانتقال عکسبرداری کرد .



با سرازیر شدن موج دانشمندان وتجهیزات ، روزنامه نگاران نیز به این محل هجوم آوردند . خلاصه آنکه کشف گور” توت انخ آمون ” مورد توجه جهانیان قرار گرفت و طولی نکشید که این وادی یادآور بازارهای مکاره قدیمی شد . کارتر در محاصره خبرنگاران ونامه ها و تلگرافها قرار گرفت . اکثر مکاتبات خواستار دریافت سوغاتی ، ویا حاوی توصیه و همیاری بودند . اما برخی نامه ها نیز به کارتر هشدار می دادند که با بر هم زدن آرامش ابدی این فرعون ، بدون شک باعث ” نفرین مومیایی ” گردیده است .
هالیوود خواهان عقد قرارداد ساخت فیلمی در اینباره بود ، و حتی صنایع پوشاک نیز به پشت این کاروان در حال حرکت بودند و طرح تولید لباسهایی با  نشان ” توت انخ آمون ” را ریختند .
در حالیکه تمام مردم جهان با تعجب و حیرت به این کشف نگاه می کردند ، در داخل گور، کارتر وتیم متشکل از کارشناسان که با شتاب گرد هم آمده بودند ، محتویات فراوان مقبره را زیر نظارت دقیق مسئولین مصری، فهرست برداری و خارج می کردند . هفت هفته به طول انجامید تا پیش اتاق به تنهایی پاکسازی شد  وهر روزی که می گذشت ضرورت سرعت بخشیدن به کار ، بیشتر احساس می شد . با برداشته شدن پوشش گچی پیش اتاق مزبور ، مهر موم محکم آن از بین رفته و پس از هزاران سال ، محیط  بکرو پاکیزه  آن با خطر مواجه گشته بود .

مصر شناس امریکایی ” جیمز هنری برستد ” که از سوی کارتر به کار فرا خوانده شده بود اظهار داشت که ” صدای عجیب خش خش را شنیده است که حکایت از سرعت زیاد پوسیدگی و فساد اشیاء داخل گور بود .

پس از مراسم رسمی گشایش گور در ۱۷ فوریه سال ۱۹۲۳ ، ” لرد کارناروون ” پس از بیماری مختصری در ۶ اوریل ال ۱۹۲۳ در گذشت . برخی مرگ او را ناشی از ذات الریه بلکه از نفرین جسد مومیایی فرعون ” توت انخ آمون ” می دانستند!!!

در هر حال یک سال گذشت تا اینکه کارتر موفق به گشودن سه صندوق باقیمانده گردید. قطعات فوق العاده ای از حاصل کار صنعتگران وجود داشت که یکی در دل دیگری جای گرفته بود و قابهای چوبی و طلای آن با صحنه هایی از دوزخ  تزئین گشته بودند . بر روی درهای بسته و حکاکی داخلی ترین صندوق دو الهه بالدار ترسیم گشته بود گویی که آنها از جسد پادشاه حفاظت می نمودند . کارتر به کمک طنابهای ایمنی ، قصد گشودن درها را داشت . به گفته او ” آنچه که ما باید انجام می دادیم ، باز کردن یک به یک صندوقها بود مانند پوست کندن یک پیاز . آنگاه می توانستیم با خود شاه مواجه شویم .” اما در عمل اینکار بیش از آنچه تصور می شد پیچیده بود . بیرونی ترین صندوق مملو از عتیقه ها ، تقریبا تمام محل دفن را پر کرده بود و موجب شده بود تا شرایط کاری برای حفاران مشکل شود . و فضای باریک موجود میان صندوقها نیز مملو از مصنوعاتی بود از قبیل ، کاسه های چوبی ، بادبزنهای ساخته شده از پر شترمرغ ، ظروف مرمر منجمله ظرفی با تصویر حکاکی شده یک شیر که زبانش را بیرون آورده بود .

پیش ازآنکه کارتر ودستیارانش بتوانند صندوقهای سنگین مربوطه را بصورت قطعات جدا از هم درآورده و فضای کافی برای بررسی تابوت سنگ آهکی بوجود آورند ، یکسال دیگر گذشت . زمانی که آنان به این کار نایل آمدند ، غافلگیریهای بیشتری انتظار آنان را می کشید . سرپوش تابوت سنگ آهک که بیش از یک تن وزن داشت ، ظاهرا به دلیل احمال کارگران ، ترک برداشته بود . این شکاف مشکل جدی بر سر راه باستانشناسان ایجاد کرد . اگر سرپوش شکسته و بر روی محتویات تابوت سقوط می کرد ، جسد مومیایی از بین می رفت . پس از بحثهای مفصل ، مهندسین همراه کارتر یک سری قرقره مهیا نمودند تا درپوش سنگین را به سلامت بالا کشند .

 

همزمان با باز شدن درپوش، تابوت بزرگ چوبی زراندود مخصوص جسد مومیایی ، به شکل فرعون ظاهر شد .

دستهای این شمایل با در اختیار داشتن نشانه های سلطنتی مصر یعنی عصا وخرمن کوب ، بر روی سینه قرار گرفته بودند . صورت که شمایی بسیار قابل توجه داشت ، از طلای ناب و چشمانی کریستال ساخته شده بودند ، اما این تابوت حیرت انگیز ، ظاهرا برای قرار گرفتن در تابوت سنگ آهک بیش از اندازه بزرگ بوده است . در نتیجه انگشتان پا تراشیده بودند و در ته تابوت تراشه هایی به چشم می خورد .

در داخل تابوت اول ، تابوت دیگری قرار داشت که قابل توجه تر از تابوت قبلی بود و از چوب زراندود مزین به شیشه های قرمز و آبی و فیروزه ساخته شده بود . تابوت دوم نیز جابه جا شد تا سومین و آخرین تابوت پیدا شود . این تابوت در پوشش ضخیم کتانی قرار داشته و در اطراف آن دسته های گل به جا گذاشته شده توسط سوگواران دیده می شد ، برگها و گلبرگها چندین قرن پیش که بی شباهت به گلهای خشک شده آخرتابستان نبودند . با کنارزدن آنچه که بر روی تابوت سوم قرار داشت ، کارتر با تابوتی مواجه شد که در داخل یک ورقه طلایی ضخیم پیچیده شده بود .
بالاخره کارتر آماده بررسی بقایای شاه شد . او به آهستگی درپوش تابوت طلایی را بلند کرد و با جسد مومیایی ” توت انخ آمون ” روبرو گشت که با نوارهای کتانی پوشیده شده بود  و در یک شنل طلایی قرار داشت.



نقاب پادشاه در اندازه طبیعی در برابر زمینه پارچه ای کم رنگ ، به روشنی می درخشید . این نقاب توسط صنعتگران باستان از چندین ورقه طلا ساخته شده بود . این نقاب جلا یافته ، مزین به شیشه آبی ، کوارتز وشیشه آتشفشانی بود ودر قسمت چانه ، از یک ریش تشریفاتی برخوردار بود . بر پیشانی او یک مار کبری و یک کرکس طلایی نشسته بودند که نشان دهنده خدایان ” نخبت ” و ” وجیت ” بودند ، و مار کبری در حال پرتاب آتش از دهان خود به سمت دشمنان فرعون بود . جسد فرعون در میان۱۳لایه پوشانده شده بود و در لابه لای این پوشش۱۴۳ قطعه طلسم جواهر نشان بعلاوه یک خنجر طلایی وجود داشت.



علیرغم تدارکات دقیق ، گذشت زمان وضعیت جسد را خراب کرده بود . برای حفظ طراوت جسد ، آنرا به صمغ کاج آغشته کرده بودند . وجود مایعات ، جسد را اکسیده نموده بود و براساس فرایند خود به خودی ، باعث سوختگی جسد و سیاه شدن فرعون شده و آنرا به کف تابوت چسبانده بود. برای جدا کردن قسمت به قسمت جسد از تابوت ، به چاقو های حرارت دیده احتیاج بود .
در فوریه سال ۱۹۳۲، کارتر آخرین اشیاء قیمتی از مجموع ۵ هزار شی را تحویل موزه قاهره داد .
پیش از کشف گور ” توت انخ آمون” اطلاعات کمی در مورد او وجود داشت . از گور او کتیبه یا قرائن مهمی در محل سکونت او بدست نیامد . در نتیجه اصل ونسب توت انخ آمون هنوز مورد تردید است ، اگر چه که مورخان معتقدند که او در حدود سال ۱۳۳۳ قبل از میلاد و در حالی که فقط ۹ سال داشت ، به تاج وتخت سلطنت رسید و در زمان حکمرانی خود ، از فرعون مرتد ” آخن آتن ” پیروی می کرد .
یک لوح سنگی پیدا شده در ” کارناک ” دلالت دارد که توت انخ آمون در صدد جبران لطماتی بود که فرعون قبلی به مذهب وارد کرده بود . گرچه او در زمان رسیدن به تاج و تخت سلطنت فقط یک کودک بود. بدون شک اعمال او از سوی مشاورین کنترل می شد بخصوص فرد قدرتمندی به نام ” ای ”  که احتمالا پدر ” نفرتیتی ” بود و سردار جنگی ” هورم هپ” که هر دو نیز نهایتا به تاج وتخت رسیدند .
مرگ زودرس پادشاه باعث بروز یک جنگ قدرت کوتاه مدت اما قابل توجه در ” تبس ” شد . او و ملکه اش ” آنخ سن آمون ” نتوانستند جانشینی از خود به جا گذارند ، اگر چه جسد مومیایی دو نوزاد همراه با فرعون جوان یافت شد . اندک زمانی پس از مرگ همسر بیوه جوانش که دشمنی افراد پیرامون خود را احساس کرده بود از ” سوپیلولیوس ” پادشاه ” هیتیت ” ها درخواست نمود تا یکی از پسرانش را برای ازدواج با او و شراکت در تاج وتخت سلطنت مصر اعزام دارد .

پس از مذاکرات مخفیانه ، یک شاهزاده ” هیتی ” اعزام شد . اما داماد آینده پیش از رسیدن به مصر ناپدید شد. این احتمال وجود دارد که او مورد سوقصد قرارگرفته باشد. این باور وجود دارد که ملکه سرانجام تسلیم شده و ” ای ” را که چهل سال از او بزرگتر بود ، به عنوان همسر خویش پذیرفت.



این ماجرای مرموز هنگامی مرموزتر گشت که بقایای ” توت انخ آمون ” از سوی پزشکان بریتانیایی در سال ۱۹۶۸ مورد بررسی و تجدید مجدد قرار گرفت . قبلا تصور می شد که مرگ فرعون ناشی از بیماری سل بوده است اما تصویر برداری از جمجه او به کمک اشعه ایکس ، نشان دهنده یک ضربه شدید به سر میباشد . قرائن جدید ازآن حکایت دارد که او یا در هنگام ارابه رانی صدمه خورده یا به تحریک ” آی ” کسی که سالها در صدد دستیابی به تاج وتخت بوده به قتل رسیده است .
طی چهار سال حکمرانی ” ای ” نوشته های ” توت انخ آمون ” را پاک کرد و بجای آن کتیبه هایی در مدح خود قرارداد ، و پس از گذشت چند نسل، نام این پادشاه جوان همانند نام ” آخن آتون ” از فهرست رسمی حاکمان مصر پاک گردید . اما با چرخش عجیب تاریخ دوباره از ” توت انخ آمون ” در سرتاسر دنیا به نیکی یاد گردید . گور فرعون جوان ممکن است گوری کوچک باشد اما او وخانواده اش درباشکوهترین برهه تاریخی مصرباستان قرار داشتند .



 

 


 

1 دیدگاه در “۸۸/۱/۱۹ یوسف پیامبر علیه السلام و مومیائی آنخ آمون

دیدگاه‌تان را بنویسید: