امام علي(ع) در سخن حكيمانه اي فرصت هاي آدمي را تشبيه مي كند به توده ابرهايي كه به چشم برهم زدني مي گذرند و محو مي شوند. بي تعارف زمان جارچي و جرس ندارد. خود بايد بين خفتن و بيداري يكي را انتخاب كني بلكه ملتي از دروازه هاي تعالي و ترقي بگذرد و حافظ فرصت هاي گرانبهايش باشد وگرنه برف است و آفتاب تموز. گفت وگو با دكتر محمد رجبي، مديركل مؤسسه فرهنگي اكو (ECI) دعوتمان مي كند تا چشم هايمان را اندكي بشوييم و به راه آمده نگاه دوباره اي بيندازيم. اين گفت و گو را با اندكي تلخيص از نشريه داخلي وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامي تقديم مي كنيم .
*آقاي دكتر ! كشورهاي عضو اكو با چه ضرورتي همكاري با يكديگر را پيش رو نهادند ؟ ضرورت همكاري هاي منطقه اي كه امروز قطب بندي هاي جديدي را در جهان شكل داده، موجب تشكيل سازمان همكاري هاي اقتصادي با نام اختصاصي «اكو» شده است. در گذشته همكاري هاي منطقه اي محدودي ميان سه كشور تركيه، ايران و پاكستان وجود داشت كه عراق نيز جزو آن بود اما عراق با كودتاي عبدالكريم قاسم از اين پيمان خارج شد. بعد از انقلاب اسلامي پيمان اقتصادي ديگري ميان ۳ كشور ايران، پاكستان و تركيه شكل گرفت كه به اختصار «RCD» ناميده شد. با فروپاشي شوروي، اعضاي جديدي مركب از افغانستان و ۶ كشور آذربايجان، تاجيكستان، تركمنستان، ازبكستان، قزاقستان و قرقيزستان به اين پيمان اضافه شدند و سازمان همكاري هاي اقتصادي (ECO) را تشكيل دادند. بعد از مدتي شوراي عالي رئيسان اين كشورها تصميم گرفتند يك سازمان فرهنگي زير نظر وزيران فرهنگي ۱۰ كشور مزبور تأسيس كنند كه وظيفه آن ترويج فرهنگ همكاري هاي منطقه اي باشد. با اين تصميم مؤسسه فرهنگي اكو با نام اختصاري «ECI» شكل گرفت كه تاكنون ۴ رئيس داشته و بنده نيز به عنوان پنجمين آنها در حال حاضر مسئوليت آن را برعهده دارم. رئيس اين سازمان هر ۳ سال يك بار از ميان اتباع يكي از كشورهاي عضو تعيين مي شود.
· چند سال از شكل گيري اين سازمان مي گذرد؟
· ۱۳ سال. در واقع اين پيمان با پايمردي ايران و در دوره رئيس جمهور اسبق شكل گرفت. در آن زمان چند پيمان مهم و جدي برقرار شد اما متأسفانه به علت فقدان فعاليت لازم از سوي بخش هاي اجرايي و كارشناسي، در حالت ركود و فروپاشي قرار گرفت. يكي از اين پيمان ها كه در حال ركود باقي ماند، سازمان كشورهاي حاشيه درياي خزر بود كه در صورت توجه مي توانست به افق هاي وسيعي دست پيدا كند. اين پيمان به علت نداشتن تصميم و ابهام هاي موجود درباره رژيم حقوقي درياي خزر و ديپلماسي ناكارآمد ما عملاً از هم پاشيد، در حالي كه ايران بعد از روسيه، دومين قدرت اين پيمان بود. از طرفي به خاطر تمايل كشورهاي حاشيه درياي خزر به فاصله گيري از روسيه، آنها ايران را به عنوان يك قدرت جاذب با نقش اول نگاه مي كردند.
· اما از آنجا كه متأسفانه به علت حاكميت طولاني فرهنگ و تبليغات غرب بر اذهانمان عادت كرده ايم جهان خارج را تنها غرب بدانيم و تصوري از شرق به عنوان بخشي ديگر از جهان نداريم، در تمامي تعاملاتمان با مشرق زمين نوعي ناپايداري وجود دارد.
· ما معمولاً زماني به شرق رو مي آوريم كه غرب راهمان نمي دهد؛ اما به محض اين كه لبخندي تصنعي از غرب ببينيم، باز شرق را رها مي كنيم. اين رفتار در ساحت هاي مختلف اقتصادي، فرهنگي و سياست خارجي ما قابل مشاهده است. شما نگاه كنيد ما يك سال و نيم در كشور بااهميتي مانند چين كه قرارداد استراتژيك بالاي ۷۰ ميليارد دلاري با ما بسته بود، سفير نداشتيم، در حالي كه تحليلگران برجسته جهان گفته بودند با اين پيمان عملاً خطر حمله نظامي به ايران كاهش يافت، زيرا اين كشور براي چين اهميت استراتژيك پيدا كرده است. توجه مي كنيد؟ بنده در آلمان بودم و مي ديدم دانشجويان آلماني چگونه با اشتياق در كشورهاي آسياي مركزي درس مي خواندند و به آلمان باز مي گشتند؛ اما در ايران با وجود همجواري با اين كشورها و اين همه پشت كنكوري و داوطلبان ادامه تحصيلات تكميلي، حركتي ديده نمي شود. ما با فروش فرش زير پايمان راهي اروپا، آمريكا، استراليا و ديگر كشورهاي بلوك غرب مي شويم، در حالي كه با وجود مزيت هاي بسيار تحصيلي در كشورهاي اكو (بويژه حوزه شرقي آن) كه هزينه تحصيل بسيار ارزان تر از ايران است، اعتنايي به اين كشورها نداريم. در حوزه اقتصاد نيز به همين ترتيب، متأسفانه از دوردست ترين نقاط كالاوارد مي كنيم در حالي كه همان كالاها در مسافت بسيار نزديك تر در كشورهاي اكو وجود دارد، بويژه در زمينه محصولات دامي، كشاورزي، مواد خام و حتي برخي كالاهاي صنعتي.
· از ديدگاه شما علت مغفول ماندن شرق با توجه به قرابت هاي فرهنگي در چيست؟
· اگر بخواهم در يك كلمه پاسخ شما را داده باشم، بايد بگويم «غربزدگي». شما اين حقيقت را دست كم نگيريد. من در جلسه اي بودم كه مسئولان بلندپايه اي از شهر تهران در آنجا حضور داشتند و صحبت از دعوت شهرداران اكو به ايران بود. يكي از حضار دولتمرد با شجاعت و صراحت چيزي را بيان كرد كه من فقط به حساب بي خبري ايشان گذاشتم. ايشان فرمودند: «ما اصلاً چه نيازي به كشورهاي اكو داريم، برويد شهرداران اروپايي را دعوت كنيد. كشورهاي اكو به قدري عقب مانده اند كه در بيشكك (پايتخت قرقيزستان) تيرهاي چراغ برق را اره مي كنند و زير اجاق مي گذارند.»
· بنده همانجا كتابي به رئيس جلسه نشان دادم كه حاوي تصاوير مختلفي از شهر بيشكك بود. ايشان كه مي دانستند بنده مدتي در آلمان بودم، پرسيدند اينجا برلين است؟ گفتم خير! همانجايي است كه مي گويند تير چراغ برق را اره مي كنند!
· البته اميدوارم اينها فقط توهم باشد و اصرار بر نزديك نشدن ما به شرق و باقي ماندن در حوزه غرب به هر قيمتي نباشد؛ آن گونه كه سردبير و تحليلگر يك روزنامه مثلاً روشنفكر و ليبرال در سرمقاله خود، رئيس جمهور را از نزديكي به چين برحذر داشته بود و از دوري راه چين (!) گرفته تا قصه موش و گربه خوردن آنها براي «استدلال» خود كمك جسته بود تا ايران را به غرب ـ بگوييد آمريكا ـ نزديك تر جلوه دهد. با اين وجود حتي اگر اين گونه قضايا را حمل بر ناآگاهي محض كنيم، بايد پرسيد پس چرا به دنبال كسب آگاهي نيستيم؟ امروزه كه ديگر اينترنت در اختيار همه است و با سهولت مي توان اطلاعات زيادي درباره هر موضوعي كسب كرد. شما نگاه كنيد، بزرگ ترين پايگاه فضايي جهان در قزاقستان قرار دارد. مهم ترين دانشگاه هاي تحقيقات تاريخي، باستان شناسي و برخي علوم انساني نظير حوزه هاي زبان شناسي در ازبكستان و تاجيكستان است. تاجيكستان فقط در رشته ادبيات فارسي ۱۷ گرايش دارد و قس عليهذا؛ تركيه و پاكستان هم مثلاً بيشتر شناخته شده اند، در حالي كه به اعتقاد اينجانب هنوز ظرفيت كامل علمي يا اقتصادي آنها را نمي شناسيم.
· به لحاظ سرمايه گذاري نيز مزيت هاي زيادي براي سرمايه هاي خرد و كلان در كشورهاي اكو وجود دارد. كارگر در آنجا ماهانه ۳۰ دلار مي گيرد. اين كشورها زمين هاي كشاورزي بسيار حاصلخيزي دارند و حاضرند با نازل ترين شرايط در اختيار سرمايه گذار خارجي بويژه ايراني ها قرار دهند. از همه مهم تر كارخانه هاي زيادي هست كه با فروپاشي شوروي تعطيل شده اند و اينك با بهترين شرايط به سرمايه گذاران خارجي واگذار مي كنند. سرمايه گذاران خارجي نيز تا آنجايي كه از غربي ها بودند به احياي اين كارخانه ها نپرداختند تا اين كشورها بار ديگر سر بلند نكنند. به همين خاطر آنها مجبور شدند برخي از كارخانه هاي خود را بفروشند. متأسفانه ما با وجود مقرون به صرفه بودن، آنها را خريداري نكرديم اما چين و هند به ميزان فراواني خريدند و اين يكي از دلايل جهش اقتصادي ۲ كشور تركيه و پاكستان است كه غالباً در تحليل ها ذكر نمي شود. بالطبع متخصصان زيادي از اين كشورها نيز بيكار شده بودند كه ابتدا گروه گروه به ايران آمدند اما چون به جز عده بسيار قليلي از آنها را جذب نكرديم، عموماً جذب اروپا، آمريكا، چين و هند شدند، در حالي كه اين كشورها قرابت تاريخي، ديني، فرهنگي و زباني با ما دارند. تاجيكستان، افغانستان و بخش جنوبي ازبكستان به زبان فارسي صحبت مي كنند و بقيه هم ترك زبان هستند. از اين حيث برادران آذري زبان ما براي تعامل فرهنگي و اقتصادي با اين كشورها مشكلي ندارند.
· شما اگر خاطرتان باشد بعد از فروپاشي شوروي، اهالي اين كشورها به ايران مي آمدند و بسياري از اجناس ايراني را مي خريدند. موضوع اين نبود كه هيچ يك از آن كالاها در آن كشورها وجود نداشت؛ آنها دوست داشتند از ايران چيزي بخرند، درست مانند خريدهاي ما از اماكن متبركه.
· متأسفانه تحليل هاي غلط ناشي از سيطره تبليغات غرب نگذاشت اين تعاملات فرهنگي و اقتصادي پا بگيرد. سخت گيري ها و آزارهاي زيادي عليه آنها اعمال شد ولي باز هم با وجود مزاحمت هاي گمركي در ورود و خروج آنان، علاقه مند به ايران بودند. آخر سر هم براي اين كه پاي مردم اين كشورها را از ايران قطع كنند، از اهرمي استفاده شد كه براي تحريك عوام الناس دست اندركار امور، مناسب بود. گفتند برخي از خانم هاي اتباع اين كشور ايدز دارند، درحالي كه ايدز هرگز به شوروي نرسيده بود!
· در شهرهايي هم گروهي را واداشتند كه در هتل هاي آنها را تيغه كنند و بالاخره ما موفق شديم با يك سري تمهيدات دولتي، ملي و مذهبي، پاي اهالي كشورهاي جديد عضو اكو را از ايران قطع كنيم، همان طور كه صدها هزار زائر پاكستاني را سال ها پشت در كنسولگري هايمان نگاه مي داريم كه مبادا ميان آنها گدا و قاچاقچي هم باشد!
· من همان زمان و در سال هاي اول فروپاشي شوروي آنجا بودم و مشاهده كردم كه در مغازه ها همه چيز رنگ ايراني دارد و كالاي ايراني با افتخار در فروشگاه ها عرضه مي شود اما زماني كه موفق شديم پايشان را به دلايل واهي قطع كنيم، تركيه و رژيم صهيونيستي و آمريكا و اروپا آنجا را پر از كالاكردند و تبليغات شديدي عليه ما شروع شد. البته خودمان به اندازه لازم بر ضد خودمان تبليغ كرده بوديم ولي بمباران غربي ها و همپيمانان آنها عليه گرايش مردم به ايران، جريان را به حد كفايت رسانيد.
· اين موضوع به غالب شدن يك نوع نگاه امنيتي برنمي گردد؟
· اين وجه خاص نيز البته وجود داشت ولي چنانكه گفتم موارد ديگري هم مطرح بود؛ مثلاً ترساندن از ايدز، در حالي كه آن زمان ايدز منحصر به آمريكا و اروپا بود. از عامل فحشا كه مذهبي ها و روحانيون ما را تحريك مي كند گرفته تا عامل گراني كالابر اثر خريدهاي خارجي ها كه تهيدستان را برمي آشوبد، اما موارد امنيتي به راستي مضحك بود؛ انگ جاسوسي زدن به كساني كه نتوانستند قدرت بزرگ خود را حفظ كنند از آن حرف ها بود! به هر حال از بسياري عوامل مختلف سياسي، رواني، فرهنگي، ديني و اقتصادي استفاده شد تا اين موفقيت به وجود آيد كه آنها ديگر به ايران سفر نكنند و ما همچنان در انتظار ورود چشم آبي هاي اروپايي و آمريكايي خسيس باقي بمانيم.
· اما فعلاً اتفاق جديدي كه افتاده اين است كه آمريكا با توطئه انقلاب هاي مخملي در برخي از كشورهاي شوروي سابق به حيثيت و اعتبار خود و متحدانش نظير اسرائيل ضربه زده است. در كشورهايي نظير اوكراين كه آمريكا نتوانست انقلاب مخملي راه بيندازد، نه تنها نظير افغانستان و عراق بهبودي در وضع مردم حاصل نشده بلكه يك نوع آشفتگي اقتصادي، اجتماعي و سياسي بي سابقه پديد آمده كه نهايتاً مردم و حتي دولت ها را به آمريكا بدبين ساخته است. شما مي بينيد كه دولت ازبكستان تمامي امكاناتي را كه به آمريكا داده بود، با پرداخت خسارت پس گرفت و آنها را از خاك خود بيرون راند. طبعاً اين كشورها دوباره به سمت شرق و ايران آمده اند و اگر اين فرصت طلايي را از دست بدهيم، معلوم نيست كي دوباره به دست خواهد آمد. تولد پيمان نيرومند «شانگهاي» نشانه اين سمت گيري جديد است و ما بايد اين تحولات را بسيار جدي بگيريم. البته تأكيد بنده روي بخش خصوصي در تمامي حوزه هاي اقتصادي، فرهنگي، فني و تخصصي است. از طرفي شعار دولت ما هم نگاه به شرق است اما بايد عملاً به اين شعار جامه عمل پوشاند. چرا ما در كشورهاي اروپايي نظير آلمان نزديك به ۶۰ نفر پرسنل در سفارت داريم در حالي كه اين رقم در تاجيكستان، ازبكستان و… در حد انگشتان دست است.
· شايد دليلش همان استيلاي زرق و برق غرب باشد.
· اتحاد شوروي پيش از انقلاب، سفارتخانه عظيمي با ۳۰۰ نفر پرسنل در ايران داشت. مگر ايران براي شوروي چه داشت؟ فقط اهميت استراتژيك منطقه اي! سفارتخانه هاي انگليس و آمريكا و برخي كشورهاي ديگر هم كمتر از آنها نبودند، به خاطر منافع بسياري كه در دسترس آنها بود.
· ۱۳ سال از شروع به كار مؤسسه فرهنگي اكو مي گذرد. مي خواهم قدري به دستاوردهاي اين سازمان اشاره كنيد. آيا اين دستاوردها براي شما قانع كننده است؟
· وقتي اكو اقتصادي چندان محوريت توجه نداشته باشد، بالطبع اكو فرهنگي نيز چنين است. شما مي دانيد چند صباحي نيست كه از تشكيل پيمان شانگهاي مي گذرد اما به خاطر اين كه محور اين پيمان، چين است در اين چند صباح شاهد پيشرفت شايان اين پيمان در حوزه هاي اقتصادي، فرهنگي و سياسي هستيم. اخيراً مانور نظامي آن را اجرا كردند و من هم براي نخستين جشنواره فيلم كشورهاي عضو پيمان شانگهاي به قرقيزستان دعوت شده ام. متأسفانه در اكو كه مركز و محور آن در ايران است، شاهد چنين سرعتي نبوده ايم. آنچه به نام سازمان فرهنگي اكو به وجود آمده هدفش اين بوده است كه كشورهاي عضو را ترغيب كند تا به عنوان «يك مجموعه واحد» در عرصه جهاني وارد تعاملات فرهنگي، سياسي و اقتصادي شوند؛ مجموعه اي مسلمان كه ۳۸۰ ميليون نفر جمعيت دارد با چند كشور اتمي و بالاترين ذخاير انرژي. از يك طرف به اروپا و از طرفي به آسياي دور و آب هاي گرم متصل است و مي تواند به عنوان چهارمين يا پنجمين قدرت جهان قد علم كند.
· به نظر نمي رسد اين ساختمان كوچك، تناسبي با مأموريت هاي شما در اين مؤسسه داشته باشد.
· در شروع كار، اين ساختمان كوچك را كه متعلق به وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامي بود به ما واگذار كردند تا بعداً ساختمان مناسب تري تدارك ببينند كه ظرفيت تشكيلات پيش بيني شده در چارت سازماني محقق شود. متأسفانه پس از گذشت ۱۳ سال اين وعده هنوز محقق نشده است و وزارتخانه هم به ساختمان كنوني نياز دارد.
· يك سال هم شده كه بنده تلاش مي كنم و همه مقام هاي ذيربط را مورد خطاب قرار داده ام. اخيراً دستوري صادر شده كه يك واحد آپارتمان ۹۰ متري به ما واگذار شود، در صورتي كه اين آپارتمان، يك پنجم ساختمان كوچك فعلي است. اينها همه در حالي است كه خوشبختانه اين همه ساختمان دولتي با پيشنهاد رئيس جمهور مبني بر خروج برخي دستگاه ها از پايتخت خالي شده است و مسئولان مي توانند نه ملكيت كه استفاده يكي از اين ساختمان ها را به مؤسسه فرهنگي اكو واگذار كنند.
· به نظر مي رسد مؤسسه به فعاليت هاي اطلاع رساني خوبي هم نياز داشته باشد.
· ما براي اين كه بتوانيم دست كم فعاليت لازم براي ترويج همكاري هاي منطقه اي را (در گام نخست درون كشورهاي عضو و در مرحله بعدي در صحنه هاي جهاني) انجام دهيم، اطلاع رساني را در قالب انتشار مجله هاي ماهانه اي به زبان هاي فارسي، انگليسي، اردو، روسي و تركي و تأسيس خبرگزاري اكو و شبكه ماهواره اي اكونيوز در دست اقدام داريم و موافقت دولت ميزبان براي پرداخت ۲ ميليارد تومان از سوي وزير فرهنگ و ارشاد اسلامي در اسلام آباد اعلام شد اما هنوز كوشش ها براي دريافت آن به جايي نرسيده است.
· تنها وزارت خارجه در پاسخ به درخواست يكصد ميليون تومان (۷۰ ميليون تومان وام و ۳۰ ميليون تومان كمك) براي انتشار نشريه، با پرداخت ۳۰ ميليون تومان موافقت و آن را پرداخت كردند اما شما مي دانيد انتشار نشريه اي چند زبانه با اين بودجه محدود آن هم با استانداردهاي بين المللي ممكن نيست. البته در صورت حمايت و تأمين اعتبار لازم بتدريج مي توان از طريق نشر آگهي شركت هاي تجاري ۱۰ كشور اكو براي نشريه درآمدزايي كرد و به خودكفايي رسيد.
· گويا تأسيس پارك اكو از پيشنهادهاي شما بوده است؟ تأسيس پارك اكو در پايتخت هاي كشورهاي عضو از جمله پيشنهادهاي ما در اجلاس اسلام آباد بود. اسلام آباد و تهران و كابل آن را پذيرفته اند. اخيراً تاجيكستان نيز استقبال كرد، سفري هم به قرقيزستان داشتيم كه در آنجا هم از اين پيشنهاد استقبال شد.
· پارك اكو در كدام نقطه تهران ساخته مي شود؟ در اراضي عباس آباد مطالعات مربوط به تأسيس اين پارك آغاز شده است و مراحل نهايي خود را طي مي كند. در اين پارك، رستوران غذاهاي سنتي، بازارچه صنايع دستي، گالري، كتابخانه، سالن فيلم و موسيقي سنتي و يك آژانس توريستي، مردم را با منطقه اكو آشنا مي كند. پيشنهاد كرده ايم دفتر نمايندگي ما نيز در كشورهاي عضو داير شود. پاكستان و قرقيزستان با اين موضوع موافقت كرده اند و تاجيكستان هم در دست بررسي دارد. راه اندازي فروشگاه هايي به نام «اكوشاپ» نيز در تاجيكستان مورد موافقت قرار گرفته است كه كالاهاي فرهنگي كشورهاي عضو بويژه كتاب را عرضه خواهد كرد. ما در اجلاس اسلام آباد، نوروز را به عنوان روز ملي اكو و هفته اول نوروز را به عنوان هفته اكو به تصويب رسانديم و قرار شد هر سال در اين يك هفته در تاجيكستان، نمايشگاه بزرگ كتاب اكو را برگزار كنيم. در قرقيزستان نيز مقدمات برگزاري جشنواره سينمايي اكو فراهم شده، در آذربايجان هم در سفر آينده پيشنهاد برگزاري جشنواره موسيقي اكو را خواهم داد و به همين ترتيب در كشورهاي ديگر. توجه كنيد كه هزينه برگزاري اين طرح ها برعهده كشورهاي عضو است، ما به هر حال دنبال طرح هايي هستيم كه هزينه بر نباشد. هدف ما اين است كه كشورهاي عضو در قدم اول با يكديگر بيشتر در ارتباط قرار گيرند و توريسم منطقه اي رونق پيدا كند. اين جريان خود به خود تبادلات دانشجويي و دانشگاهي، هنري، فرهنگي وحتي اقتصادي را رونق خواهد بخشيد؛ همان طور كه گفتم تحصيل در دانشگاه هاي معتبر بسياري از اين كشورها كه حتي دانشجويان اروپايي زيادي را جذب كرده اند، بسيار ارزان تر از داخل ايران است و هزينه زندگي به طور متوسط يك سوم و گاهي يك چهارم ايران برآورد مي شود. سرمايه هاي خرد ايراني ها كه قريب يكصد هزار دلار باشد، در اين كشورها مي تواند بسيار كارساز باشد. علاوه بر ارزاني زمين و امكانات لازم، كارگر با حقوق ناچيز و مهندس با حقوق يكصد دلار شرايط ايده آلي را براي سرمايه گذاري فراهم مي سازد. عموم مردم منطقه هم به ايراني ها علاقه دارند و همكاري با آنها را در اولويت قرار مي دهند… تا چه پيش آيد و خدا چه خواهد.
|