بررسي اركان موسيقي در موسيقي ملي ايران



بحث در موضوعات پژوهشي و علمي ، معمولا به اين صورت است كه يك سيستم بزرگ يا تركيب پيچيده را بهa

كوچكتر ( كه بديهي است ساده تر است ) مي پردازند . در مورد موسيقي ، و اجزاي تشكيل دهنده يك اثر موسيقيايي ، نظرات متفاوتي از پژوهشگران اين عرصه ارائه شده است . گوناگوني اين نظرات بسته به اين است كه اصولا خود موسيقي را به چند نوع تقسيم كنيم و آيا اصولا تقسيم بندي براي موسيقي قائل باشيم يا خير . به هر روي ، در يك تقسيم بندي بزرگ مي توان موسيقي را به دو دسته موسيقي با كلام ( Vocal ) و موسيقي بي كلام (Instrumental) تقسيم كرد . اكنون بحث را معطوف به موسيقي با كلام مي كنيم زيرا به گواهي تاريخ موسيقي ملي ايران هيچگاه ني نياز از شعر و آواز خواننده نبوده است . در مورد يك موسيقي با كلام آنچه رواج بيشتري نزد اهالي موسيقي دارد اين است كه آن را مبتني بر سه جزء مي دانند : 1)      چينش نت ها ( ملودي )2)     
2) صداي خواننده
3)     
3) شعر
1)      ملودي :2)       
ملودي ، در واقع همان چيزي است كه آهنگساز از ذهن و ضمير خود به روي كاغذ مي آورد . تركيب و توالي صداهاي مختلف ، كه در قالب تقدم و تاخر نت هاي موسيقي بيان مي شوند و تشكيل يك ملودي را مي دهند . به طور مثال همه شما تصنيف مرغ سحر را شنيده ايد . لحظاتي چشم خود را ببنديد و سعي كنيد اين مصرع را : " مرغ سحر ناله سر كن " براي خود بخوانيد . ببينيد به چند شكل مختلف مي توانيد اين يك مصرع را بخوانيد ؟ ده ها و صدها مدل مختلف در ذهن شما تداعي مي شود . اما در تصنيف مرغ سحر ، مدلي را كه ذهن مرتضي ني داود براي بيان اين مصرع برگزيد مي شنويم . حقيقت اين است كه ملودي ،‌طرح اصلي است كه به تنظيم كننده داده مي شود تا اركستراسيون ( ساز بندي ) مناسب و هماهنگي سازها را براي آن ملودي ايجاد كند .
3)     
ايجاد ملودي در موسيقي ايراني ، از قواعدي مشخص و چارچوب دار پيروي مي كند . به عبارت ديگر وجود يك پشتوانه بزرگ چون "‌رديف " موسيقي ايراني ، كه دستگاه هاي شور ، ماهور ، همايون ، نوا ، سه گاه ، چهارگاه و راست پنجگاه و در قالب دستگاه شور نيز آوازهايي فرعي ( ابوعطا – دشتي – افشاري – بيات كرد – بيات زند يا ترك ) را پيشنهاد مي كند باعث مي شود تا ضمن تنوع زيادي كه در اختيار آهنگساز هست ، او را در خلق ملودي پاي بند اصولي خاص بگرداند  
در واقع اين دستگاه ها و آوازها ، بسيار شبيه همان چيزي هستند كه در تئوري موسيقي غرب آن را " گام " مي ناميم .
4)       5)       از آنجا كه هر گام – مثلا دو ماژور – يك نوع چيدمان خاص نت ها با فواصل معين را الزام مي كند ، لذا آهنگساز پس از اينكه گام مورد نظرش را انتخاب كرد حق ندارد از فواصل تعيين شده آن گام عدول كند . بگذاريد مثالي بزنيم . فرضا شما مي خواهيد در آواز دشتي با شاهد "ر" Re تصنيفي بسازيد . اينجاست كه مجبوريد نت مي Mi را نيم پرده بم تر از مي عادي در نظر بگيريد . نت لا La را ربع پرده بم تر و نت سي Si را نيز نيم پرده بم تر از حالت عادي . اينكه شما بخواهيد در دشتي "ر" آهنگ بسازيد شما را ملزم مي كند كه اين نت ها را اينطور استفاده كنيد . بنابراين خلق ملودي در موسيقي ايراني كاملا چارچوب دار و منظم است . و البته ملودي نويسي در موسيقي ايراني و غربي تا حدودي مشابه اند . تشابه از اين لحاظ كه موسيقي دان ايراني و غربي هر دو بايد ابتدا گام مورد نظر خود را انتخاب كنند . اما تفاوتي كه موسيقي ايراني دارد اين است كه در موسيقي ايراني حس هاي هر دستگاه نيز مهم است . يعني نتي به اسم شاهد كه زياد تكرار مي شود بايد در نظر آهنگساز باشد و ملودي اش را حول اين نت بنويسد . 6)      خواننده :7)     
خواننده بودن در موسيقي ايراني ، بسيار تحت تاثير اين مطلب است كه شما بخواهيد تصنيف بخوانيد يا آواز . چنانچه خواننده اي بخواهد تصنيف خوان خوبي باشد ، كار او چندان سخت تر از ساير خواننده ها در ساير موسيقي هاي ملل ديگر نيست . همانطور كه حتما مي دانيد تصنيف ها قطعاتي ضربي و ريتميك در موسيقي ايراني هستند كه خواننده دقيقا مانند ساير خوانندگان جهان ، با حفظ وزن و ريتم قطعه ، مطابق نتي كه آهنگساز و شعري كه شاعر به او مي دهند كار را اجرا مي كند ( توجه كنيد به هيچ وجه منظور اين نيست كه تصنيف خواني ساده و عبث است ) . اما در مورد آواز بايد دانست كه خواندن آواز ايراني كاري مشكل است كه نياز به سال ها تمرين و ممارست دارد تا حنجره انسان كاملا تربيت شده و به اصطلاح " رام " شود و كنترل تارهاي صوتي در دست خواننده باشد . همچنين آواز خواندن نياز به گوشي تريبت شده و حساس دارد . به بيان ديگر گوش يك آوازخوان بايد كاملا موسيقيايي شده باشد و نسبت به نت ها و زير و بمي آن ها حساسيت نشان دهد . علاوه بر همه اينها مانند هر نوازنده يا‌آهنگسازي كه مي خواهد درموسيقي ايراني فعاليت كند ، خواننده بايد به رديف نيز آشنايي داشته باشد.
8)     
نقش خواننده در موسيقي ايراني از آن روي مهم است كه ايرانيان اصولا به موسيقي بدون كلام زياد روي خوش نشان نمي دهند . جالب اينجاست كه حتي براي كارهاي ساده اي چون رقص و شادماني نيز ايرانيان دوست دارند آهنگ ، كلام داشته باشد حتي اگر كلام آن ، كم معنا و بي ارزش باشد . بر عكس غربي ها كه اكثرا موسيقي هاي بدون كلام را خوب حس مي كنند و لا اقل در مكان هاي رقص و پايكوبي ، صرفا از موسيقي بي كلام استفاده مي كنند . به دليل علاقه وافر ايرانيان به شعر و كلمات ( كه در مقاله اي ديگر به آن مي پردازم ) نقش خواننده مهم است . خواننده بايد خود با ادبيات آشنا باشد ، چرا كه كسي كه خودش معناي اشعار و ظرافت هاي پنهان در آنها را نفهمد چگونه مي تواند حسي خوب و دلپذير در شنونده ايجاد كند ؟ خواننده آواز ايراني بايد كاملا كلمات را بشناسد و در ارايه معناي درست شعر و رعايت تاكيد هاي كلمات مهارت داشته باشد .